دنیا چون همیشه ی تاریخ در حال تغییر مداوم است. اوضاع و احوال زمانه و کشورها در حال تغییر و دگرگونی است. فناوری و تکنولوژی دائما به پیشرفت خود ادامه می دهند. شرایط اقتصادی تمام کشورها حتی برگترین اقتصادها در حال تحول است. علوم مختلف پزشکی و مهندسی پزشکی دائم در حال گذار و تغییر هستند. فرهنگ کشوری با کشور دیگر، شهری با شهر دیگر، هیچوقت یکی نبوده و مدام در حال رشد و توسعه و دگرگونی است.
ولی جالب است بدانید که اصول بنیادین رهبری با گذر زمان تغییر نکرده اند و پابرجا باقی مانده اند. زیرا همچون نیازهای اولیه زیستن، رهبری ،رهبر بودن و رهبر شدن نیز ملزوماتی دارد که متغیر نیستند. شاید شما بتوانید یک مدیر خوب یا بد باشید، اما هیچکس بدون داشتن اصول اولیه و ذاتی رهبری نمیتواند یک رهبر موفق به ویژه رهبر سازمانی موفق باشد. هرچند یک رهبر ذاتی باید آموزش ببیند، دانش کسب کند و کارآزموده شود تا یک رهبر موفق باشد.
شما به عنوان یک مدیر سازمان هنگامی که به رهبران بزرگ می اندیشید، چه کسی در ذهن تان تداعی می شود؟
از مدیران موفق جهان کدامیک به نظر شما رهبران موفقی هستند؟
تفاوت یک مدیر با یک رهبر در چیست؟
چرا رهبری یا Leadership در مهمترین کورسهای علمی تدریس می شود؟
برای اینکه یک بهر موفق باشید باید چه کار کنید؟
آیا همه افراد دارای توانایی رهبری هستند؟
این ها سوالاتی هستند که امروزه اذهان بسیاری از مدیران هوشمند و نظریه پردازان حوزه کسب و کار را درگیر خود کرده است.
در زمانه ای که تفاوت بیشن و عملکرد بین یک فرد صرفا مدیر با یک رهبر سازمانی اتفاقات مهم و بزرگی را در سازمان ها و کمپانی های برتر جهان رقم می زند، دانستن پاسخ سوالات بالا می تواند قدم اول برای شناخت رهبری و چگونه رهبر بودن باشد.
در پاسخ به اولین سوال، ممکن است شخصیت های تاثیر گذاری همچون مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ جونیور، یا شاید وینستون چرچیل و نلسون ماندلا در ذهن شما تداعی شوند. رهبران بزرگی که بزرگترین حرکت های اجتماعی و هدایت های سیاسی قرن گذشته را رقم زده اند. اما تعیین این که به راستی چه کسی این اسطوره های تاریخی را به عنوان رهبرانی شایسته اعلام می کند، کمی چالش برانگیز است. آیا صرفاً موضع آن ها در یک زمان درست، از آن ها رهبرانی شایسته ساخته بود، یا چیزی بیش از آن باید در میان باشد؟
با وجودی که همه ما تجربه رهبری کردن های کوچک و کوتاه مدت را حتی در یک جمع دوستانه یا یک سفر تفریحی یا کاری یا حتی در یک تیم کاری و تخصصی در طول زندگی خود داریم، به ندرت از ما خواسته می شود که «تعریفی از یک رهبر شایسته» داشته باشیم. پاسخ ها قطعا از گروهی به گروه دیگر و از شخصی به شخص دیگر متفاوت است و تعریف دقیق ویژگی های یک رهبر را حتی دشوارتر نیز می کند.
در این مقاله سعی کرده ایم تعریف رهبری و ویژگی های آن،چرایی تمایز آن از مدیریت و نکاتی که برای تبدیل شدن به رهبری شایسته نیاز دارید را تحلیل و بررسی کنیم.
رهبری چیست ؟ خصوصیات یک رهبر کدام است؟
معمولا در بررسی ساده این سوال، سه پاسخ وجود خواهد داشت:
- یک رهبر کسی است که شور و انگیزه را در پیروان و طرفداران خود برمی انگیزد.
- یک رهبر شخصی دارای چشم انداز بلند و ویژه است که مسیری در جهت درک و رسیدن به آن ترسیم می کند.
- یک رهبر کسی است که از حمایت و تعهد اعضای گروه خود اطمینان حاصل کند و ابزاری را برای رسیدن کل تیم به اهداف تعیین شده فراهم کند.
یک رهبر ممکن است هر یک از این ویژگی ها را دارا باشد، اما یک رهبر شایسته قطعا دارای هر سه ویژگی بالا است.
یک رهبر تاثیرگذار، دارای چشم اندازی مشترک با اعضای گروه خود است که با اصول اعتقادی او و سازمان تحت رهبری اش هم تراز و هم سو است؛ وی می داند لازمه دست یافتن به اهداف گروه متحت راهبری اش چیست.
این رهبران، گروه خود را به خوبی ترغیب، مدیریت، و حمایت می کنند تا خلاقانه و با اطمینان و تعهد در جهت این چشم انداز مشترک حرکت کنند.
یک رهبر به اعضای گروه خود در عین حفظ قدرت خویش، اعطای قدرت و آزادی عمل می دهد تا ویژگی های منحصر بفرد رهبری درون خود را بپذیرند و با شور و اشتیاقی قابل توجه و در عین استقلال فردی عمل کنند.
آن ها به گروه خود برای حفظ پیشرفت و هیجان پویای طولانی مدت، در جهت رسیدن به اهداف تیم، انگیزه می دهند و آنها را به درستی و در مسیر صحیح ترغیب و تشویق می کنند.
رایج ترین ویژگی های یک رهبر چیست؟
رهبران قطعا انسان هایی برجسته هستند؛ قطعا تفاوت بین کسانی که قدرت رهبری دارند و کسانی که نمی توانند رهبر باشند مسیر موفقیت فردی آنها را از هم جدا می کند. در عین حال اما یک رهبر بزرگ و موفق هرگز گروه خود را رها نمی کند. وی با ایجاد تعادل و توازن بین چشم انداز ترسیم شده و حمایت همه جانبه و چند وجهی از اعضای گروه، برای رس تعدادی از ویژگی های خاص را برای رهبری را می پذیرند و معتقد هستند نمی توان آن ها را در سبک واحدی محصور کرد.
به اعتقاد اکثر متخصصان، رهبران به طور کلی دارای هفت ویژگی شاخص هستند:
هدف داشتن
بدون احساس هدفمند بودن، ایجاد انگیزه در اعضای گروه دشوار خواهد بود. رهبران به افراد خود این قدرت را می دهند تا در پشت پرده اهداف خاص، نیت را مشاهده کنند و انگیزه بگیرند و به آنها امکان داشتن سهمی برابر در این مسیر رسیدن می بخشند.
با هدفمندتر کردن امور روزانه، مشخص شدن وظایف هر جایگاه و سیستم متوازن در تمامی بخش های سازمان، می توان به حفظ انگیزه گروه و سرمایه گذاری شخصی در اهداف بزرگ کمک کرد.
رهبرانی که در رسالت کلی گروه دارای حس هدف شخصی و تشنگی برای دستیابی به اهداف خود هستند، حس مسئولیت پذیری فردی را در اعضای گروه خود نیز القاء می کنند. این امر اعضای تیم را ترغیب می کند تا ویژگی های رهبری خود را در جهت دستیابی به چشم انداز و هدف کلی سازمان، همراه و هم راستا با رهبر تیم کشف کنند و بپذیرند.
انگیزه
رهبران موفق، مشوقان بزرگی هستند و اهدافی همسو و هم تراز با ارزش های موجود ایجاد می کنند. بنابراین، اعضای گروه احساس می کنند که شخصاً ترغیب شده اند تا در جهت چشم انداز گروه فعالیت کنند. رهبران همراه با خدمت رسانی و کمک مداوم در مسیر صحیح، در عین حال به اعضای گروه خود قدرت و اختیار عمل می دهند تا در ورای مسئولیت های خود و در جهت هدفی مشترک، با اشتیاق و انگیزه بالا کار کنند. به عنوان یک مدیر این جمله را همیشه جلوی چشمانتان بنویسید که : انگیزه فراتر از کلمات، الهام بخش است. رهبران بزرگ با گروه های خود گفتگو می کنند، به ایده های آن ها و سوالات آن ها گوش فرا می دهند. رهبر بودن تنها دستور دادن و مدیریت رخدادها و پیامدها نیست _ رهبری گوش دادن، حمایت کردن، و الهام گرفتن از دیگران به بهترین شکل ممکن است.
چشم انداز
رهبران بزرگ تصویر بزرگتری از اهداف و مسیر را مشاهده می کنند و می توانند اعضای گروه را، در پس هر چشم انداز با هم متحد و همراه کنند. آن ها با بکارگیری نقاط قوت گروه در راستای اصول و ارزش های اصلی، هدف نهایی را به تیم خود القا می کنند. آنها ارزش هایی را به عنوان ارزش سازمانی اعلام می کنند که با ارزش های فردی عجین باشند و عملکرد فرد فرد تیم را تحت تاثیر قرار دهند.
بدون داشتن چشم اندازی منسجم و هم سو و هم تراز با ارزش های اصلی، گروه ها اغلب خود را در حال رسیدن به اهدافی می یابند که آن ها را در مسیر خاصی پیش نمی برد و یا حتی از مسیر اصلی دور میکند. شناور ماندن و سرگردانی برای یک تیم و سازمان مساوی با رشد نیست و در نهایت به رکود منجر خواهد شد. رهبران افرادی آرمان گرا و تشنه ی رشد و توسعه و حرکت در مسیر تعالی سازمان هستند.
همدلی
رهبران با اعضای گروه خود همدل و همراه هستند. این بدین معناست که آن ها چگونه افراد را ترغیب می کنند تا فرای مسئولیت های محول شده خود و در جهت رسیدن به هدفی مشترک و والاتر تلاش کنند. رهبران با گوش فرا دادن و به اشتراک گذاردن سپاس و قدردانی خود از گروه ها، حسی از ارزشمندی را به آنها منتقل می کنند.
هنگامی که رهبران همدردی با اعضای تیم را در اولویت قرار می دهند و از تلاش های اعضای گروه خود قدردانی و امتنان می کنند، می توانند به اعضای گروه این قدرت را بدهند که برای خودشان چشم اندازی از موفقیت و اعتماد دو طرفه را تصور کنند و برای رسیدن به آن تلاش بیشتری کنند. قرار دادن خود در موقعیت و جایگاه اعضای تیم و همراهی با نیازهای اصولی انان به رهبران کمک می کند تا نگرانی های مهم و اساسی را به درستی بررسی کرده و برای آن ها راه حل منطقی و سریع ارائه دهند.
خلاقیت
در حالی که مدیران ممکن است تمایل به پایبندی به شرایط و حفظ وضعیت موجود را داشته باشند، رهبران در شرایط مختلف جسورانه و خلاقانه، دست به نوآوری می زنند. رهبران به جای اینکه نگران حفظ زنجیره فرماندهی باشند، کارمندان خود را ترغیب به پرسیدن «چرا» می کنند و به راه های جدیدی می اندیشند تا دیدگاه وسیع تر و عمیق تری را درک کنند. رهبران با بینشی متعالی که هدایت گر آن ها در تصمیم گیری و اعلام نظر است، راه های جدید مفهوم سازی و تدوین راهبردها را می پذیرند.
در نگاه یک رهبر سازمانی وقتی برای رسیدن به اهداف بلند مدت و موفقیت، نوبت به ارایه مسیرهای خلاقانه و تاثیرگذار می رسد، هیچ چیز ناممکن نیست.
چشم انداز گروه
اگرچه چشم انداز کلی گروه ممکن است با رهبران هر گروه آغاز شود، اما اگر رهبران با اعضای تیم گفتگو نکنند، چشم انداز آن ها هیچ نتیجه ای در بر نخواهد داشت. بررسی ارزش ها و اهداف فردی که به اعضای گروه معنای متفاوت و ارزشمند می بخشد، به رهبران کمک می کند تا اهداف بلند مدت خود را از طریق ایجاد انگیزه فردی و تلاش برای رسیدن به موفقیت ها در هر یک از اعضای تیم پیش ببرند. هنگامی که اعضای گروه چشم انداز و ارزش های رهبر خود را بپذیرند و به اشتراک بگذارند، به آن ها وظیفه ای آرمانی فراتر از مسئولیت هایشان در جهت تحقق اهداف سازمان القا شده است.
تلاش پیوسته برای پیشرفت
رهبران هرگز دست از پیشی گرفتن و سبقت گرفتن برنمی دارند. آن ها همواره به دنبال رشد و پیشرفت بوده و پیوسته در جستجوی فرصت هایی هستند تا خود و گروه خود را بهبود بخشند. این گرایش و تمایل به بهبود شخصی و جمعی، به این معناست که رهبران واقعی به صورت فعالانه به دنبال بازخورد و نتیجه عملکرد هستند؛ و برای ایده هایی که اثربخشی و پیشرفت را بر دفاع و جانبداری از خویشتن ترجیح می دهند، ارزش قائل می شوند. هنگامی که رهبران هوشمند، محیطی را ایجاد می کنند که در آن جا بازخورد و فیدبک های رسیده مفید و بسیار با ارزش است،در اصل اعضای تیم را ترغیب می کنند که افکار و اندیشه های خود را بازگو کرده و بهترین ایده ها ی ممکن را ارائه دهند. این امر می تواند منجر به نوآوری و موفقیت طولانی مدت شود.
تفاوت های رهبری و مدیریت چیست؟
معمولا در تعریف، مدیریت و رهبری را یک شغل و جایگاه مجزا و جدا از یکدیگر می بینند، در صورتی که رهبری در هیچ کجای دنیا جز در کشورمان ایران به عنوان یک شغل مطرح نیست. رهبری یک خصوصیت، مزیت، توانایی و پتانسیل فردی است.
برای مثال در هیچ کجای دنیا شما یک آگهی برای استخدام فردی در جایگاه رهبری نمی بینید. چنانچه در کشور ما نیز این لقب نه در یک ساختار و پوزیشن شغلی بلکه در جایگاه سیاسی برای یک نفر آنهم طبق قانون اساسی عنوان شده است. رهبری یک مهارت است که نه تنها مدیران بلکه تمام افراد جامعه در هر جایگاهی باید آن را بیاموزند، هر چند برخی از افراد به صورت ذاتی و درونی این مهارت را از بدو تولد دارند و این مهارتشان را حتی در بازی های کودکانه می توان کاملا تشخیص داد. این ها همان افراد کاریزماتیکی هستند که در آینده رهبران موفق و بزرگ را تشکیل می دهند. برای همین تعداد کمی از بچه ها و فرزندان نقش تعیین کننده و تصمیم گیرنده در دنیای بازی کودکانه دارند و اکثریت آنان درنقش پیرو و دنبال کننده دیگران ایفای نقش می کنند. این بازیگران تعیین کننده، همان رهبران آینده برای گرفتن تصمیمات بزرگ هستند.
خیلی مواقع نیز به اشتباه می شنویم که به مدیران با عنوان رهبران اشاره می شود و بالعکس. اما این گزاره درستی به نظر نمی رسد، از آنجا که ویژگی های رهبری ممکن است مسئولیت های مدیریتی را هم شامل شود، پس قطعاً به همین جا ختم نخواهد شد. مدیران اغلب در زنجیره ای از اصول فرماندهی کار می کنند که توانایی آن ها را برای آزاد کردن مهارت ها و نوآوری در جهت چشم اندازی بزرگ تر محدود می کند. مدیران از تحویل به موقع پروژه ها و تسهیل روابط بین فردی اطمینان حاصل می کنند.
اما رهبران تحت تاثیر نوآوری و تفکر خارج از چارچوب های کهنه، در کنار بازخورد صادقانه و شفافیت موضوع سوال می پرسند. رهبران به دنبال توانمندسازی و مهارت افزایی گروه های خود در جهت پذیرش و القای ویژگی های رهبری فردی هستند. آن ها تیمی با انگیزه و خلاق پرورش می دهند که هر عضو آن یک رهبر فردی است و همراه خودشان با هدف رسیدن به چشم اندازی مشترک حرکت می کنند.
رهبران باید کارمندان خود را مدیریت کرده، آن ها را برای رسیدن به اهداف و ارائه ساختاری برای انجام حرفه ای کارها در مسیر درست نگه دارد. اما علاوه بر وظایف مدیریتی، آن ها عهده دار تفکری آرمان گرایانه، ایجاد فعالیتی هدفمند و اثرگذار، و ایجاد تعهدی دراز مدت در هریک از اعضای گروه هستند.
چگونه می توان تبدیل رهبر بهتری شد؟
همیشه جایی برای تبدیل شدن به یک رهبر بهتر وجود دارد، و گام هایی که در این مسیر برمی دارید، ممکن است بر اساس سطح تجربه، ویژگی ها و اهداف شخصی شما متفاوت باشد. اما بدون اهمیت دادن به این که در کجای مسیر رهبری خود قرار دارید، می توانید از این سه گام پیروی کنید تا تبدیل به رهبر بهتری شوید.
گام اول: گوش کنید و فرا بگیرید
رهبری در اصل یکی از مهارت های بزرگ اجتماعی است، نه قدرت و توانایی کنترل و مهار. تاثیرگذارترین رهبران وقت بسیاری برای گوش دادن صرف می کنند و در مورد اعضای گروه خود و ویژگی های منحصربفرد رهبری در هر یک از اعضا باخبر می شوند.
برای اعضای گروه خود فرصت ایجاد کنید تا از نقاط قوت آن ها بهره برداری مثبت و سازنده داشته باشید و توانمندی و کارایی آن ها را به حداکثر برسانید. از تیم خود چه در سطح مدیران میانی و چه کارکنان هر بخش، بازخورد بخواهید و جویای ایده های خلاقانه کارکنان خود شوید. هرچه اعضای گروه بیشتر احساس ارزشمندی شخصیتی کنند، شما به آن ها جسارت بیشتری خواهید بخشید تا در جهت رسیدن به اهدافی که آن ها را باور دارند و به آنها اهمیت می دهند، با شور و اشتیاق مضاعفی کار کنند.
گام دوم: اهداف مشترکی را برای گروه ایجاد کنید
رهبران می دانند کجا می خواهند بروند و برای فراگیری در مورد چشم اندازها و اهداف شخصی اعضای گروه وقت صرف کنند. این گونه می توان اطمینان حاصل کرد که همه افراد احساس ارزش می کنند و در رسالت بزرگ تر تعریف شده برای گروه شرکت خواهد کرد.
شما نیز ارزش های اصلی اعضای گروه خود را بررسی کنید، و آنها را در اهداف بزرگتر، گروهی و شرکتی خود بگنجانید. این گونه به اعضای گروه خود کمک خواهید کرد در کار خود معنا و احساس رضایت بیشتری را درک کنند؛ و به آن ها انگیزه می دهید تا ورای وظایف محوله و در جهت نوآوری با حس رضایت و اعتماد، تلاش کنند.
گام سوم: همیشه به دنبال فرصت هایی برای پیشرفت باشید
رهبران همواره به رشد و پیشرفت فکر می کنند و از هر فرصتی برای بهبود خود و گروه تحت راهبری خود استفاده می کنند.
رهبری که خود را پیرو او می دانید و از او الهام می گیرید چه کسی است؟
نقش رهبری که می توانید خود را در آن مشاهده کنید چیست؟
در حال حاضر چه کسی در آن سطح رهبری است؟ سعی کنید آن رهبران را بهتر بشناسید و حتی از یکی از آن ها بخواهید شما را راهنمایی کند.
برای رسیدن به فرصت هایی برای پیشی گرفتن از هم قطارها و رقبایتان فرصت هایی را برای گفتگو و بازخورد آزاد در همه سطوح سازمان در نظر بگیرید.
هنگام ارائه بازخورد به دیگران، ارتباط شفاف را با انگیزش و ترغیب برای اعضای گروه همراه کنید تا مهارت های آن ها را تقویت کنید و نقاط قوت آن ها را به حد بالای خود برسانید. این امر به آن ها این امکان را می دهد تا در هر وضعیتی بهترین خود باشند، و بازخوردی خلاقانه تر ارائه دهند.
اکنون دوباره از خود بپرسید: «رهبر کیست؟»
رهبران صرف نظر از شناخت یا جایگاهی که در یک گروه دارند، خود را با توانایی تجسم رویاها و اهداف، ایجاد انگیزه و طرح رویکردهای خلاقانه و پیشبرنده متمایز می کنند و گروه های خود را در جهت موفقیت به طور تمام و کمال حمایت می کنند. یک رهبر چیزی بیشتر از مدیر است – مبتکر و خلاق است و دیگران را همراه خود در رسالت خود و در جهت چشم اندازی بزرگتر، ترغیب به پیوستن و فعالیت مفیدامی کند.
رهبران می دانند همیشه جایی برای بهبود بخشیدن و رشد به مهارت های رهبری، ایده ها و بهره وری و خروجی فعالیت شان وجود دارد. بنابراین، آن ها به جای قدرت نمایی و نیاز به فشار بر کارکنان، تکیه بر حمایت متقابل و معتمدانه با اعضای گروه خود دارند.
حالا دوباره از شما می پرسیم که شما خود را یک مدیر می دانید یا یک رهبر؟