مدیریت استراتژیک یکی از مدل های تصمیم گیری است که توسط بسیاری از افراد و سازمان ها مورد استفاده قرار می گیرد. این مدل شامل کلیه ایده ها، تفکرات، اقدامات و روش هایی است که باید به یک نتیجه واضح و شفاف برسد. در واقع رویکرد مدیریت استراتژیک یک رویکرد چند وجهی است که از طریق تفکر استراتژیک، ایجاد جریان متفاوت ( وجه تمایز)، کنترل بر تمامی فرآیندها و خروجی ها و… سعی در رسیدن به اهداف سازمانی دارد.
استراتژی چیست؟
استراتژی در گسترده ترین و در عین حال مفهوم ترین معنای خود، ابزاری است که افراد یا سازمان ها و تیم ها از طریق آن به اهداف خود دست پیدا می کنند. وجه مشترک تمام تعاریف استراتژی در کتب و منابع مختلف این است که استراتژی بر دستیابی به اهداف خاص متمرکز است و نیازمند اختصاص دادن منابع فردی یا سازمانی است. استراتژی مجموعه ای از چند تصمیم یا اقدام سازگار با سازمان و تیم، درستو نتیجه گرا و در عین حال متمركز و منسجم را نشان می دهد که نشان دهنده مسیر ما برای رسیدن به موفقیت است.
برنامه ریزی و پیاده سازی انواع استراتژی، بزرگترین کار یک سازمان استراتژیک است.
همیشه گفته اند که برای دستیابی به هدف والا و بزرگ سازمان به یک استراتژی هوشمندانه و دقیق نیاز خواهید داشت تا بتوانید در هر حوزه و بازاری که فعالیت دارید، با دیگر رقبای اصلی رقابت کنید یا حتی از آنها جلوتر باشید.
از استراتژی و عملکرد استراتژیک چه می دانیم؟

بعید به نظر می رسد که کسی امروزه وجود داشته باشد و واژه استراتژی را نشنیده باشد یا اینکه آن را به کار نبرده باشد. ما انسان ها به خاطر اینکه نشان دهیم کاری را که انجام می دهیم، مهم و کارساز است می گوییم کار استراتژیک انجام می دهیم. یا اینکه وقتی می خواهیم تصمیمی بگیریم، می گوییم تصمیم استراتژیک اتخاذ کرده ایم.
استراتژی یا استراتژیک ؟
در ذهن بسیاری از افراد، استراتژی یا استراتژیک به معنای مهم است. این مهم چه درخصوص فکر و تصمیم باشد چه در خصوص انجام کارها، شناسه هایی را دارد. در واقع وقتی ما می خواهیم واژه استراتژیک را برای چیزی به کار ببریم باید مسیری را طی کرده باشیم. به عنوان مثال وقتی می خواهیم کار استراتژیک انجام دهیم این مراحل را به صورت نا خود آگاه یا خود آگاه باید طی کرده باشیم:
- گردآوری اطلاعات مختلف
- توجه به علت انجام کار( چرایی)
- توجه به هدف انجام کار( آخرش چی می شه ؟)
- توجه به آنچه برایمان مهم است ( بررسی سود و زیان)
- تهیه لوازم لازم و فراهم سازی امکانات
- و…
استراتژی دایره کاربردی متفاوتی دارد. شاید جامع ترین واژه که در بردارند تمامی اصطلاحات با استراتژی است، مدیریت استراتژیک است. مدیریت استراتژیک در بردارند کلیه تفکرات، تصمیم ها، اقدامات، برنامه ها و کارها است. در این مقاله قصد داریم تا با واکاوی ابعاد مختلف مدیریت استراتژیک اطلاعات کاربردی را دراختیار همراهان خود قرار دهیم. اما قبل از آن لازم است به تعریف واژه های مربوط به استراتژی بپردازیم . اولین واژه هایی که لازم است شفاف شوند واژه های استراتژی و استراتژیک هستند.
استراتژی واژه ای جریان گرایانه است. بدین صورت که شامل کلیه روش ها و اقداماتی می شود که باید منتج به یک هدف مشخص شود. دامنه این اقدامات و روش ها گسترده است خرید ملزومات، استخدام افراد و… همه در این مسیر تعریف می شوند.
صاحب نظران بزرگ دنیا نیز در خصوص استراتژی نظرات مختلفی دارند. درست است که یک تعریف جامع در خصوص استراتژی اعلام نشده است اما معنا و مفهوم کلیه تعاریف یکسان است. در ادامه به برخی از تعاریف استراتژی از دید بزرگانی همچون مایکل پورترمی پردازیم. پورتر یکی از بزرگان حوزه مدیریت استراتژیک است که استراتژی را به معنای” انجام دادن کار برای اولین بار ( دیگران انجام نداده باشند) و یا اینکه با روشی بهتر( کارآمدتر) و یا با هزینه کمتر “می داند.

در حوزه های مختلف و بر اساس اهداف گوناگون، برخی از واژه ها و نام فعالیت های مختلف که در کنار استراتژی به کار می روند، سمت وسوی مشخص گرفته و مفهومی مجزا و جدید تولید خواهند کرد. این مفاهیم تعریف دقیق تری از چیستی و اهمیت استراتژی در هر اکوسیستم ارائه خواهد کرد. به طور مثال:
استراتژی برند:
شیوه یا روش رسیدن به بهترین جایگاه برند در بین دیگر برندهای صنعت با اتخاذ مسیری متفاوت
استراتژی بازاریابی( مارکتینگ):
به برنامه ای جامع و خاص برای رسیدن به اهداف سازمان اشاره دارد.
استراتژی کسب وکار:
شیوه های به کار برده شده توسط متخصصان کسب وکارها به نحوی که نتایج آن برای رسیدن به موفقیت شرکت تنظیم شده باشند.
استراتژی مالی:
هدف اقتصادی که به وسیله برنامه ها و شیوه های متفاوت از مدیریت هزینه و درآمد بدست می آید. این برنامه باید شامل راه هایی باشد که درآمد را حدکثر و هزینه را به سطح معقول برساند.
استراتژیک اما واژه ای از جنس هدف است. تمامی واژه هایی که با استراتژیک ترکیب می شوند باید به یک هدف مشخص برسند. به عنوان مثال:
تفکر استراتژیک:
تصمیماتی که منتج به اهداف سازمان یافته و نتیجه گرا در کسب وکارها می شود.
سازمان استراتژیک :
سازمانی است که کلیه تصمیم های اتخاذ شده خود را بر اساس اهداف کلان سازمان تنظیم کرده است. خصوصیت این اهداف، قابلیت اندازه گیری آنهاست.
اقدامات استراتژیک:
اقداماتی هدفمند که انتظار می رود بر اساس اهداف از پیش تعیین شده حرکت کنند یا اینکه موجب ایجاد هدفی جدید شوند.
استراتژی در کسب و کارها

در دنیای کسب وکار مدل های مختلفی برای تصمیم گیری وجود دارد. هر کدام از این مدل ها بخش هایی را در برمی گیرند. افراد در جوامع مختلف بر اساس شخصیت و وضعیت خود یک یا چند مدل تصمیم گیری را به کار می برند. چه این تصمیمات در خصوص مسائل روزمره زندگی باشد چه در خصوص مسائل کلان اقتصادی باید منتج به یک نتیجه واضح شود.
در حالت کلی مدل های تصمیم گیری در بین مدیران سازمان ها بر اساس عملکرد یک یا چند بخش از مغز آنها است که هر کدام از این قسمت ها، نکات مثبت یا منفی دارند. یک مدیر باید بتواند با توجه به مدل تصمیم گیری خود افرادی را که از لحاظ مدل تصمیم گیری مکمل وی محسوب می شوند را در کنار خود نگه دارد. زمانی یک فرد می تواند به عنوان یک راهبر در یک سازمان یا حتی یک سیستم، عملکرد خوبی داشته باشد که دیدگاه همه جانبه و مهارت های مختلف را به کار ببندد.
در ادامه با برخی از مدل های تصمیم گیری بیشتر آشنا خواهیم شد.
انواع مدل های تصمیم گیری
حسی /شهودی (Intuitive )
تصمیماتی که بر پایه دریافت از محیط و یا حس ششم دریافت می شود خواستگاهی در سمت راست مغز دارد. این نوع تصمیمات در بسیاری از روندهای زندگی انسان تاثیر گذار است. تصمیم گیری مدیران تنها بر اساس این منطقه کار بسیار خطرناک و زیان آوری است.
حسی /عاطفی ( Emotional )
تصمیماتی که از این منطقه از مغز خارج می شود معمولا بر اساس هیجانات است.
عقلایی / منطقی (Emotional )
تصمیماتی که بر پایه منطق و محاسبات انجام می شود از این بخش خارج می شود.
عقلایی/ محدود (Bounded Rational )
این بخش در میانه مغز قرار دارد هر آنچه قرار است از دو قسمت مغز خارج شود مبدایی عقلایی محدود دارد. تصمیمات استراتژیک و یا تفکر استراتژیک از این منطقه شروع می شود.
فرهنگی/ غریزی (Cultural )
اقداماتی که انسان ها در طول زندگی خود به صورت غریزی انجام می دهند از قسمت سمت چپ و پایین مغز نشأت می گیرد. این مدل که به بخش ناخود آگاه نیز شهرت یافته است در حالت عادی در بین بیشتر انسان ها فعال است
از جمله شاخصه های مدیران موفق در هر سازمانی اخذ تصمیماتی است که از سه منطقه حسی /شهودی ، عقلایی/ محدود، عقلایی / منطقی خارج شده باشد.
بدترین مدیر اما کسی است که تصمیماتش را بر اساس مدل حسی/ عاطفی می گیرد، زیرا:
تحقیقات روان شناسی نشان داده است که وقتی انسان ها هیجان زده می شـوند، عقـل و خِرد آنها (به یک سوم) افت پیدا می کند. چه مثبت و چه منفی، چه عاشق و چه عصبانی، پر از خشم و نفرت و یا محبت افراطی و…
یعنی اگر IQ فردی در حالت عادی بطور مثال 180 باشد ( جزو نوابغ باشد!)، وقتی هیجـان زده شود، ضریب هوشی آنها به ۶0 می رسد (ضریب هوشی متوسط 100 اسـت ) یعنی مثل یک آدم عقب مانده تصمیم می گیرد!
مدل تصمیم گیری راست مغزی / چپ مغزی
مدل راست مغزی (حسی یا شهودی) / مدل چپ مغزی (منطقی) این مدل به مدل هنری- ریاضی نیز مشهور است.
مدل های تصمیم گیری بر مبنای علم یا بر مبنای الهیات
این مدل تصمیم گیری یا کاملا بر اساس مدارک و مستندات است یا بر اساس حس های غالب در افراد. این مدل مانند مدل تصمیم گیری راست مغزی چپ مغزی به عنوان مکمل مدل های دیگر خوب عمل می کند.

تصمیم گیری در راستای مدیریت استراتژیک
یکی از مدل های تصمیم گیری که امروزه کاربرد فراوانی دارد مدیریت استراتژیک است. این مدل که بر پایه اهداف از پیش تعیین شده است، با دیدگاهی 360 درجه به پیش می رود. این رویکرد در بسیاری از موارد توانسته است مشکلات مدیران را حل کند.
در مدیریت استراتژیک، تصمیم گیری غالبا بر پایه چشم انداز شرکت هاست. چارچوب عملکردی در این مدل بر 3 اصل مهم تاکید دارد:
- عدم درگیری با جزئیات (کلی نگری)
- تفکر هزینه فرصت به جای تفکر هزینه محور
- توجه به محیط
- توجه به ارزش ها
عدم درگیری با جزئیات (کلی نگری)
این موضوع به این امر اشاره دارد که مدیریت استراتژیک بر روی اهداف کلان پایه گذاری شده است و برنامه ای برای تصمیمات جزیی ندارد. زیرا اعتقاد دارد توجه به جزییات می تواند سازمان را در مسیر رسیدن به اهدافش ( چشم انداز) دچار مشکل کند. این شیوه تصمیم گیری از طریق اجازه دادن به برنامه های مختلف اعم از برنامه های بازاریابی، فروش، منابع انسانی، مالی و… جزییات را با خود همسو می کند . این همسویی از طریق نشان دادن مقصد است و از واحدهای مربوطه در خواست می کند متناسب با مقصدی که تعیین کرده است تصمیمات و برنامه های خود را ارائه دهند.
تفکر هزینه / فرصت به جای تفکر هزینه محور
مدیری که فقط به سود نگاه می کند مانند تنیس بازی است که به جای بازی، دائما به تابلوی امتیازات نگاه می کند
در واقع تفکر (هزینه فرصت) نوعی تمرکز است. بسیار مهم است که مدیران در اخذ تصمیمات خود صرفا به هزینه ها توجه نکنند و بر اساس فرصتی که برای توسعه وجود دارد به آن نگاه کنند.
داشتن تفکر استراتژیک به سازمان ها کمک می کند که رسیدن به اهداف، در اولویت قرار بگیرد تا هزینه ای که برای انجام کاری مصرف می شود.
اگر توجه به جای هدف بر هزینه باشد کیفیت در کمترین میزان خود قرار می گیرد. این مورد بدین معنی است که برای اینکه هزینه ها در پایین ترین سطح قرار گیرد، باید از مواردی شبیه به استفاده از مواد اولیه کمتر یا بی کیفیت تر، نیروی انسانی غیر حرفه ای در برخی پست های تخصصی و … استفاده کرد. به خاطر داشته باشید مدیریت هزینه اصل است نه کم کردن هزینه .
توجه به محیط
یکی از فاکتور های مهمی که در مدیریت استراتژیک باید به آن توجه کرد عوامل محیطی است که بر تصمیمات مدیران اثر می گذارد.
مدیران باید به 3 محیط توجه داشته باشند:
محیط خرد :
به رقبای غیر مستقیم و مستقیم توجه دارد. اتفاقاتی که رقبا برای هر شرکت از طریق دستکاری کردن در سهم بازار رقم می زنند، در تصمیمات مدیران باید گنجانده شود.
محیط میانی:
به مباحث موجود در صنایع توجه دارد. وجود قوانین و محدودیت های داخلی و… از جمله توجهاتی است که باید در مدیریت استراتژیک مورد توجه قرار گیرد.
محیط کلان :
وضعیت کسب وکار شرکت ها با توجه به اتفاقات کشور و جهان. این محیط به خصوص در شرکت های صادر کننده و وارد کننده اقلام بسیار چشم گیر و تاثیر گذار است. وجود تحریم ها و محدودیت های جهانی، نمونه بارز اتفاقاتی است که باید در مدیریت استراتژیک مورد توجه قرار گیرد.

توجه به ارزش ها
سازمان هایی به نام سازمانهای استراتژیک خوانده می شوند، که ارزش ها و اهداف مشخصی داشته باشند. این ارزش ها طیف وسیع و گسترده ای دارند که در هر یک از این سازمان ها متفاوت است. در زیر گروهی از مهمترین ارزش های سازمان های مذکور را برای آگاهی بیشتر شما ذکر خواهیم کرد. این موارد کمک می کند در شناخت اولیه یک سازمان استراتژیک دقیق تر و بهتر عمل کنید.
- نتیجهگرایی و پیروزی های مداوم
- دستاوردهای والا
- تاثیرگذاری بالا
- جلب مشارکت موفق
- اثربخشی زیاد
- استفاده و کارایی
- بهره وری بالا
- سودآوری زیاد
- موفقیت در کار تیمی
- یکپارچگی سازمانی و هم افزایی تیمی
- تعهد در کار و تداوم در عملکرد
توجه به هریک از این ارزش ها در مدیریت استراتژیک باید کاملا ملموس و قابل درک باشد. معمولا ارزش های برتر یک سازمان در برنامه استراتژیک سازمان آورده شده است.
مدیریت استراتژیکی که از تفکرات استراتژیک خارج شده باشد و به قولی از عمق سازمان سر برآورد، در سازمان محو نخواهد شد و از بین نخواهد رفت. بلکه د رعین تفاوت تفکرات مدیران و تصمیم گیران حال و آینده در سازمان، از فردی به فرد دیگر منتقل خواهد شد و درون بدنه سازمان چه در بخش تصمیم گیران و رهبران و چه در بخش نیروی انسانی باقی و اثرگذار خواهد بود.
این مورد را به طور کامل تر در قسمت دوم مقاله مدیریت استراتژیک چیست؟ با ذکر یک مثال و سپس بررسی چگونگی تبیین برنامه های استراتژیک برای یک سازمان و اهمیت آن در رشد و توسعه همه جانبه سازمان ادامه خواهیم داد.