تعادل کار و زندگی
همین چند وقت پیش از چالشها و راهکارهای پیادهسازی تعادل بین کار و زندگی در سازمان برایتان گفتیم که تعادل کار و زندگی به عنوان یک موضوع کلیدی در محیط کار، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ایجاد تعادل مناسب بین زندگی شخصی و فعالیتهای حرفهای میتواند عملکرد کاری، رضایت شغلی، سلامت جسمی و روانی کارکنان را بهبود بخشد و همچنین باعث افزایش بهرهوری سازمان شود.
همانطور که در مقالات قبلی گروه ملکا هم اشاره کردهایم مدیریت تعادل کار و زندگی برای افزایش رفاه کارکنان از اهمیت بالایی برخوردار است و سازمانها به منظور حفظ سلامت و رضایت کارکنان خود میتوانند از روشهای مختلفی استفاده کنند. اینبار در کنار بررسی روشهای مدیریت تعادل کار و زندگی که میتوانند در سازمانها بهکار گرفته شوند، به تأثیر آن بر بهرهوری نیروی انسانی در سازمانها نیز به طور مختصر اشاره میکنیم.
روشهای مدیریت تعادل کار و زندگی برای افزایش رفاه کارکنان در سازمانها
1. تدوین و پیاده سازی سیاستهای مناسب:
سازمانها میتوانند سیاستها و مقرراتی را برای تراز کار و زندگی مناسب در سازمان ایجاد کنند. این موارد شامل سیاستهای مرتبط با تعطیلات، مرخصی، ساعت کاری انعطافپذیر و اجازههای خاص و تفویض اختیارات است.
2. ارتقاء فرهنگ سازمانی برای:
سازمانها میتوانند فرهنگی را ایجاد کنند که ارزشهای این تعادل را بشدت ترویج کند. این میتواند شامل ارزشگذاری روی مسائل مهمی مانند احترام به زمان خانوادگی و تشویق به استفاده از تمام مرخصیها باشد.
3. ارتقاء انعطافپذیری ساعت کاری:
اجازه به کارکنان برای انتخاب زمانهای کاری انعطافپذیر میتواند بهبود تعادل برای آنها را تسهیل کند. که میتواند شامل شیفتبندی انعطافپذیر، کار از راه دور و اجازه به کارکنان برای کار از خانه در مواقع ضروری باشد.
4. ارائه امکانات خدماتی:
سازمانها میتوانند امکانات مانند مراقبت از کودکان، مراقبت از افراد مسن، سرویسهای بهداشتی، ورزشگاه یا فضاهای استراحتی در محل کار فراهم کنند تا کارکنان بتوانند نیازهای خود را در محل کار برطرف کنند.
5.افزایش آگاهی و آموزش تعادل کار و زندگی:
کارکنان و مدیران مختلف سازمان، باید آموزشها و دورههای آموزشی مرتبط با مدیریت تعادل کار و زندگی و بهبود رفاه شغلی بگذارانند. این مساله میتواند به مدیران کمک کند که درک بهتری از نیازها و مشکلات کارکنان خود داشته باشند و راهکارهای بهتری برای مدیریت آنها ارائه دهند.
6. ارزیابی و مداخله در مواقع لازم:
سازمانها میتوانند از ابزارها و سیستمهای ارزیابی و ارزشیابی استفاده کنند تا تعادل کار و زندگی کارکنان را مانند نظرسنجیها، مصاحبههای فردی و گروهی، و پرسشنامههای مرتبط با رفاه شغلی اندازهگیری کنند و در صورت نیاز مداخلات لازم را انجام دهند.
7. حمایت از ایجاد مراکز کار و زندگی:
برخی سازمانها نیز بسته به امکانات و توانایی خویش، مراکز کار و زندگی را برای کارکنان خود ایجاد میکنند. این مراکز میتوانند خدماتی مانند مشاوره خانواده، مراقبت از کودکان و مدیریت استرس و رشد و توسعه فردی را به آنها ارائه دهند.
ترکیب موفقیتآمیز و منطقی این روشها میتواند باعث افزایش رضایت کارکنان و بهبود عملکرد سازمانی در کلیه سطوح شود. ایجاد تعادل مناسب بین کار و زندگی میتواند به کاهش استرس و حفظ سلامت کارکنان در تمام بدنه سازمان کمک کند در کنارش به جذب و نگهداشت نیروی انسانی مجرب در سازمان کمک کند.
تعادل کار و زندگی؛ تأثیر آن بر بهرهوری نیروی انسانی در سازمانها
تعادل وُرک لایف در اصل به معنای توازن میان وظایف و فعالیتهای شغلی با زندگی شخصی و خانوادگی یک فرد است.
در جوامع پیشرفته و سازمانهای بار فرهنگ سازمانی مناسب، این مفهوم از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا تأثیر قابل توجهی بر بهرهوری نیروی انسانی در سازمانها دارد.
تعادل کار و زندگی به عنوان یک عامل کلیدی، بر تحرک، رضایت شغلی، حفظ نیروهای انسانی و کارایی در سازمانها تاثیر مستقیم دارد.
در ادامه کوتاه و مختصر به برخی از تاثیرات این تعادل بر بهرهوری نیروی انسانی در سازمانها پرداختهایم.
1. افزایش رضایت شغلی در کنار تعادل کار و زندگی:
تعادل کار و زندگی به کارمندان امکان میدهد تا زمان بیشتری را به فعالیتهای شخصی و خانوادگیشان اختصاص دهند. این امر خودبهخود باعث افزایش رضایت شغلی شده و کارمندان احساس میکنند که زندگی آنها تنها محدود و محصور به کار نیست.
2. کاهش استرس و خستگی:
تعادل کار و زندگی به کارمندان اجازه میدهد تا با ایجاد تعادل مناسب بین زمان کاری و فعالیتهای غیرشغلی، استرس و خستگی خودشان را کاهش دهند. این امر میتواند موجب بهبود تمرکز و کارایی آنها در محیط کار شود.
3. افزایش انگیزه و تعهد:
کارمندانی که توانستهاند تعادلی مثبت بین کار و زندگی شخصی خود ایجاد کنند، بیشتر به سازمان خود متعهد هستند و انگیزه بیشتری برای بهبود عملکرد خود دارند.
4. کاهش نرخ رفتارهای ترک شغل (Turnover):
افرادی که از این تعادل برخوردارند، احتمال بیشتری دارد که در سازمان باقی بمانند. این مسئله منجر به کاهش نرخ رفتارهای ترک شغل (Turnover) و هزینههای مرتبط با جذب و آموزش کارمندان جدید و تازه میشود.
5. افزایش خلاقیت و نوآوری:
نیروی انسانی که در طول روز با استراحت کافی و زمان برای فعالیتهای غیرکاری، انرژی و خلاقیت بیشتری دارد؛ به احتمال زیاد میتواند نوآوریهای جدیدتر و مفیدتری در محیط کار و در عملکرد خودش داشتهباشد. در نهایت نیز سازمان از خلاقیت او بهره بیشتری میبرد.
پس به خاطر داشته باشید که تعادل کار و زندگی برای افزایش بهرهوری نیروی انسانی در سازمانها یک پارامتر اساسی و مهم است. سازمان ها با ارائه سیاستها و برنامههای مناسب برای حمایت از این تعادل کار و زندگی برای نیروی انسانی خودشان، می توانند بهرهوری و عملکرد خود را بهبود بخشند و سریعتر وارد حرکت تیمی و یکپارچه به سمت اهداف اساسی خودش شوند.